مثله اون بغضی که در میادش از سینه حس چشمایی که بستستو نمیبینه
حس من حس عجیبیه که با یادت بعضی وقتا هی میره یه گوشه میشینه
قصه تلخ شد آخرش دوباره من بازم که دارم از نو با تو خاطره میسازم
قصه ی کبوتری که بالشو بستن اما از یادش نمیره حسه پروازم
قصه غمگین شد دلت میخواست جونم بره من دلم پیر شد از انتظار و دلهره
مثه من کی شد واسه توئه دیوونه باز قصه غمگین شد رد شد دله تو مثله باد
قصه غمگین شد دلت میخواست جونم بره من دلم پیر شد از انتظار و دلهره
مثه من کی شد واسه توئه دیوونه باز قصه غمگین شد رد شد دله تو مثله باد
قصه غمگین شد تو منو از یادت بردی آره بردی آره
حس من پیر شد این حسی که یک روز بهت میگفت تو رو بد دوست داره
قصه غمگین شد دلت میخواست جونم بره من دلم پیر شد از انتظار و دلهره
مثه من کی شد واسه توئه دیوونه باز قصه غمگین شد رد شد دله تو مثله باد
قصه غمگین شد دلت میخواست جونم بره من دلم پیر شد از انتظار و دلهره
مثه من کی شد واسه توئه دیوونه باز قصه غمگین شد رد شد دله تو مثله باد
این مطلب در تاریخ: جمعه 7 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:53 منتشر شده است